- جان آسودن
- استراحت کردن، آرامش یافتن
معنی جان آسودن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جان را گرفتن کشتن قبض روح کردن
جان کسی را گرفتن، کنایه از او را کشتن و قبض روح کردن، برای مثال چون به امر حق به هندستان شدم / دیدمش آنجا و جانش بستدم (مولوی - لغت نامه - جان ستدن)